من خیلی چیزها می دانم

 

من خیلی چیزها می دانم
که می توانم برای دوستانم تعریف کنم !
می توانم ،
تعریف ِ جامعی از گوش ماهی ها
و تفسیر جامعی از زاد و ولد ِ خرس ها بدهم !
می توانم ثابت کنم که درختان گریه می کنند
و گنجشک ها
در ابتذال طاقت فرسای زمستان ِ زندگی کوچکشان ،
خود را از شاخه می آویزند !
می توانم ثابت کنم که زندگی در سطح ،
بر یک محور ثابت می چرخد !
می توانم زمستان را با صداقت لمس کنم ،
بدون اینکه دکمه های کتم را ببندم !
می توانم ثابت کنم که بهار ،
دام ِ رنگارنگ ِ سال است
تا با آن صید ِ سایر فصول را تور کند !
می توانم ،
سه ساعت تمام درباره ی صبر ِ لاک پشت ها ،
نازک دلی فیل ها ،
نجابت پنگوئن ها ،
اجبار گرگها ،
غریزه ی جنسی ملخها
و حتا کروکی های جنگی و نرم ِ زنبور های ملکه صحبت کنم ،
بدون اینکه هیچ کدام از دستهایم را
روی تریبون بکوبم
و با نگاه از شنونده هایم بخواهم ،
که هیجان خود را داد بزنند !
تا من در آن غفلت ،
نیم کوزه آب خورده باشم !
من خیلی چیزها می دانم
که می توانم برای دوستانم تعریف کنم !
می توانم رک و پوست کنده بگویم که چرا مضرات دخانیات را ،
به وراجی های پدرانه شان ،
در باب ِ سلامت ِ مزاج ترجیح می دهم !
سگ های ولگرد ،
موس موس کنان پـُـشت ِ در ِ اتاقم آمده اند ،
تا به من بفهمانند
که شب ِ سرد از نیمه هم گذشته است !
در حیاط بی حصار خانه ی من ،
سگ ها اینقدر آزادی دارند
که توله هایشان را بلیسند !
از : حسین پناهی




تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : ادمین : بهزاد خندان - مرضیه یوسفی |